قدم رنجه فرموديد حضرت سيد !
سپاس ...
تبركا از دست درويش :
يا علي مددي ...
تشنه هستم و آب مي خواهم جرعه اي التهاب مي خواهم خسته ام از حضور دائم تواي ستاره ، شهاب مي خواهمعشقها را به دور ميريزمدوستي هاي ناب مي خواهمزنده هستم و سبز مي بينيدابرها آفتاب مي خواهم* * *چه دروغي چه قدر دلتنگمدر حقيقت طناب ميخواهم