سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آفت دانش، فراموشی و تباهی اش، گزارش آن به نا اهل است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله] 
»» تعجیل در فرج حجه ابن الحسن صلوات

بسم الله الرحمن الرحیم

دعا برای تعجیل در فرج آقا یادتون نره. چرا که...

اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل الساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا 

برحمتک یا ارحم الراحمین

غیبت کبراى امام عصر ارواحنا فداه

قیام به هنگام شنیدن اسم مبارک

دیگر از امورى که نه تنها وظیفه بلکه مقتضاى ادب و احترام نسبت به ساحت قدس ولى الله الاعظم امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ است، آنکه هنگام یاد نام مقدس «قائم» از جاى برخاسته و دست بر سر نهاده و تواضع و احترام به جاى آورده شود و این چیزى ست که در احادیث نیز بدان سفارش شده است، بنگرید:

سئل الصادق  ـ  علیه السلام ـ عن سبب القیام عند ذکر لفظ القائم من ألقاب الحجّة. قال: لأنّ له غیبة طولانیة ومن شدة الرأفة إلى أحبته، ینظر إلى کل من یذکره بهذا اللقب المشعر بدولته والحسرة بغربته ومن تعظیمه أن یقوم العبد الخاضع لصاحبه عند نظر المولى الجلیل إلیه بعینه الشریفة، فلیقم ولیطلب من اللّه جلّ ذکره تعجیل فرجه.

از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ درباره ى علت ایستادن هنگام یاد شدن نام «قائم» که از القاب حجت ـ ارواحنا فداه ـ است سؤال شد؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود: همانا او ـ امام زمان ارواحنا فداه ـ را غیبتى طولانى است و از بسیارى محبت و رأفت نسبت به دوستان خود، نظر مى کند بر هر یک از آنان که او را با این نام بخواند، چرا که این نام یادآور شکوه دولت او و افسوسى بر غربت اش خواهد بود. و از رسوم ادب اینکه غلام هنگام نظر انداختن مولاى بزرگوار خود، بایستد و خضوع کند و از خداوند فرج و ظهور او را تمنا دارد.

این زیبا حدیث که از امام صادقان روایت شد خود حکایت از نکته اى بس ژرف و سترگ دارد و آن این که چون قائم آل محمد ـ علیهم السلام ـ شخصیتى فرا زمانى دارد و مخصوص دوران پس از تولد خویش نیست و در زمان دیگر امامان و بلکه پیامبران گذشته و حتى ما قبل از خلقت عالم حضورى آگاه داشته است; این سنت و شیوه ى دوستان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ حتى در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ بوده است; که راوى از علت این رسم و ادب جویا مى شود.

وروی عن الرضا ـ علیه السلام ـ فی مجلسه بخراسان انه قام عند ذکر لفظة القائم ووضع یدیه على رأسه الشریف وقال اللّهمّ عجّل فرجه وسهل مخرجه ـ وذکر من خصائص دولته ـ

و نیز از حضرت رضا ـ علیه السلام ـ نقل شده است که در مجلس خود در خراسان هنگامى که از قائم یاد نمود، ایستاد و دستها را بر سر نهاد و فرمود: پروردگارا فرجش را باز رسان و ظهورش را آسان گردان ـ و سپس به برخى ویژگى هاى حکومت او پرداخت ـ. مى بینید که حجت خدا که خود پدر بزرگوار قائم ـ علیه السلام ـ است این چنین رسم ادب بجاى مى آورد و او کسى است که هرگز کارى را به گزاف نکرده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید حسن هاشمی ( پنج شنبه 83/8/21 :: ساعت 11:39 صبح )

»» کشتی شکسته عبادتگران

کشتی شکسته عبادتگران

A voyaging ship was wrecked during a storm at sea and only two of the men on it were able to swim to a small, desert like island.

یک کشتی در یک سفر دریایی در میان طوفان در دریا شکسن و غرق شد و تنها دو مرد توانستند نجات یابند و به جزیره کوچکی شنا کنند.

The two survivors,not knowing what else to do, agreed that they had no other recourse but to pray to God. However, to find out whose prayer was more powerful, they agreed to divide the territory between them and stay on opposite
sides of the island.

دو نجات یافته نمی دانستند چه کاری باید کنند اما هردو موافق بودند که چاره ای جز دعا کردن ندارند.  به هر حال برای اینکه بفهمند که کدام یک از آنها نزد خدا محبوبترند و دعای کدام یک مستجاب می شود آنها تصمیم گرفتند تا آن  سرزمین را به دوقسمت تقسیم کنند و هر کدام در یک بخش درست در خلاف یکدیگر مانند.

The first thing they prayed for was food. The next morning, the first man saw a fruit-bearing tree on his side of the land, and he was able to eat its fruit. The other man"s parcel of land remained barren.

نخستین چیزی که آنها از خدا خواستند غذا بود. صبح روز بعد مرد اول میوه ای را که بر روی درختی روییده بود در آن قسمتی که او اقامت می کرد دید و مرد می تونست اونو بخوره.  اما سرزمین مرد دوم زمین لم یزرع بود.

After a week, the first man was lonely and he decided to pray for a wife. The next day, another ship was wrecked, and the only survivor was a woman who swam to his side of the land. On the other side of the island, there was nothing.

هفته بعد مرد اول تنها بود و تصمیم گرفت که از خدا طلب یک همسر کند. روز بعد کشتی دیگری شکست و غرق شد و تنها نجات یافته آن یک زن بود که به بخشی که آن مرد قرار داشت شنا کرد. در سمت دیگر مرد دوم هیچ چیز نداشت.

Soon the first man prayed for a house, clothes, more food. The next day, like magic, all of these were given to him. However, the second man still had nothing.

بزودی مرد اول از خداوند طلب خانه، لباس و غذا بیشتری نمو. در روز بعد مثل اینکه جادو شده باشه همه چیزهایی که خواسته بود به او داده شد. اگر چه مرد دوم هنوز هیچ چیز نداشت.

Finally, the first man prayed for a ship, so that he and his wife could leave the island. In the morning, he found a ship docked at his side of the island. The first man boarded the ship with his wife and decided to leave the second man on the island.

سرانجام مرد اول از خدا طلب یک کشتی نمود تا او و همسرش آن جزیره را ترک کنند. صبح روز بعد مرد یک کشتی که در سمت او در کناره جزیره لنگر انداخته بود را یافت.  مرد با همسرش سوار کشتی شد و تصمیم گرفت مرد دوم را در جزیره ترک کند.

He considered the other man unworthy to receive God"s blessings, since none of his prayers had been answered.

او فکر کرد که مرد دیگر شایسته دریافت نعمتهای الهی نیست. از آنجاییکه هیچ کدام از درخواستهای او از پروردگار پاسخ داده نشده بود.

As the ship was about to leave, the first man heard a voice from heaven booming, "Why are you leaving your companion on the island?"

هنگامی که کشتی آماده ترک جزیره بود مرد اول صدایی غرش وار از آسمانها شنید :" چرا همراه خود را در جزیره ترک می کنی؟"

"My blessings are mine alone, since I was the one who prayed for them," the first man answered. "His prayers were all unanswered and so he does not deserve anything."

 مرد اول پاسخ داد "نعمتهای تنها برای خودم هست چون که من تنها کسی بودم که برای آنها دعا  و طلب کردم دعا های او مستجاب نشد و سزاوار هیچ کدام نیست "

"You are mistaken!" the voice rebuked him. "He had only one prayer, which I answered. If not for that, you would not have received any of my blessings."

آن صدا مرد را سر زنش کرد :"تو اشتباه می کنی او تنها کسی بود که من دعاهایش را مستجاب کردم وگرنه  تو هیچکدام از نعمتهای مرا دریافت نمی کردی"

"Tell me," the first man asked the voice, "What did he pray for that I should owe him anything?"

مرد از آن صدا پرسید " به من بگو که او چه دعایی کرد که من باید بدهکارش باشم؟"

"He prayed that all your prayers be answered."

" او دعا کرد که همه دعاهای تو مستجاب شود"

For all we know, our blessings are not the fruits of our prayers alone,
but those of another praying for us.

Be Happy

ما هممون می دونیم که نعمتهای ما تنها میوه هایی نیست که برایش دعا می کنیم یلکه اونها دعاهایی دیگران هست برای ما.

شاد باشید

این مطلب رو امروز برام میل کرده بودند از گروه کانون زبان ایران آمریکا حیفم اومد شما نخونیدش.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید حسن هاشمی ( چهارشنبه 83/8/20 :: ساعت 11:13 صبح )

»» خدایا

خدایا پاکم کن تا تو را با انجام کارهایی که به من سپرده ایی ستایش کنم

مبادا که در خدمت گذاری تو ناشکیبا و دلخسته شوم. این راه آرامشی است ، که بالاتر از درک آدمی است. خدایا بیا و در قلب و ذهن من ساکن شو ، تا وسعت یابند و تمامی آفرینش را در بر گیرند ، تا از هم جدا نباشیم . چرا که ما هم جزئی از آن کل هستیم

چنان پاکم کن تا هستی ام را سراسر وقف تو و خلقت کنم که اسیر رنج و پریشانی است

معبود من ، ضعیف و درهم شکسته ام گرانبار و تنها . تو دریای رحمت و مهری ، گناهان من عظیم است اما رحمت و بخشایش تو بس عظیم تر از گناهان من . به رحمت تو پناه می آورم . مرا پاک گردان تا هنگام قضاوت دیگران رحیم باشم. رحمت تو همه چیز را زیبا می کند ، هنگامی که می لغزیم

 

 

خدایا ! با آزمونی رویارو هستم بگذار با ایمان به آنکه پرسشگر تویی

همانگونه که پاسخگو تویی با آن روبرو شوم.من بسیار نادانم ، اما دانش تو بیکران است.

خدایا ! چه چیز هست که تو ندانی؟من در این میان تماشاگری بیش نیستم ، بگذار از این بازی لذت ببرم.

خدایا !

همه چیز طبق خواست تو تحقیق می یابد ،پس چرا من نگران و پریشان باشم ؟

خدایا !مرا قلبی متواضع عطا کن که در سرما و گرما ، تحسین و نکوهش ،

در لذت و درد ، در بیماری و تندرستی ،و در خوشبختی و فلاکت ، شاد باقی بماند.

در قلب کوچک من آتش عظیم عشقت را بیفروز. بگذار

شوقم به سیمای زیبایت هر روز فزونی گیرد.

و مرا یاری کن تا همه چیز را به آغوش پرمهر تو بسپارم.

خدایا !خانه قلب من کوچک است آن را چنان فراخ کن که پذیرای تو باشد.

خانه قلبم ویرانه است‌ ، آن را مرمت کن تا در خور تو شود.

خانه قلبم آلوده است آن را پاک و مطهر گردان.

عمیق ترین آرزوی من زمانی برآورده می شود

که تو همیشه و همیشه در سرای قلبم ساکن شوی

و من هر روزم را در حضور پر نور تو سپری کنم.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید حسن هاشمی ( سه شنبه 83/8/19 :: ساعت 11:10 صبح )

   1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سر کاریم یا راهمون رو گم کردیم
کلام یعنی چه؟!!!
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 4
>> مجموع بازدیدها: 118672
» درباره من «

نکته نغز

» فهرست موضوعی یادداشت ها «

» آرشیو مطالب «
آرشیو 1
تابستان 1386
بهار 1386
پاییز 1385
تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384
تابستان 1384
بهار 1384
زمستان 1383
پاییز 1383

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» لوگوی لینک دوستان «






» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» طراح قالب «