سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلها را هوایى است و روى آوردنى و پشت کردنى ، پس دلها را آنگاه به کار گیرید که خواهان است و روى در کار ، چه دل اگر به ناخواه به کارى وادار شود ، کور گردد . [نهج البلاغه] 
»» جاده انتظار

کوله‌پشتی‌اش را برداشت و راه افتاد. رفت که دنبال خدا بگردد؛ و گفت تا کوله‌ام از خدا پر نشود برنخواهم گشت.

نهالی رنجور و کوچک کنار راه ایستاده بود.مسافر با خنده‌ای رو به درخت گفت: چه تلخ است کنار جاده بودن و نرفتن. و درخت زیر لب گفت: ولی تلخ‌تر آن است که بروی و بی ‌رهاورد برگردی. کاش می‌دانستی آن‌ چه در جست‌وجوی آنی، همین جاست.

مسافر رفت و گفت: یک درخت از راه چه می‌داند، پاهایش در گل است. او هیچ‌گاه لذت جست‌وجو را نخواهد یافت.

و نشنید که درخت گفت: اما من جست‌وجو را از خود آغاز کرده‌ام و سفرم را کسی نخواهد دید. جز آن که باید.

مسافر رفت و کوله‌اش سنگین بود.

هزار سال گذشت. هزار سالِ پر خم و پیچ، هزار سالِ بالا و پست. مسافر بازگشت. رنجور و ناامید. خدا را نیافته بود، اما غرورش را گم کرده بود. به ابتدای جاده رسید. جاده‌ای که روزی از آن آغاز کرده بود.

درختی هزار ساله، بالا بلند و سبز کنار جاده بود. زیر سایه‌اش نشست تا لختی بیاساید. مسافر درخت را به یاد نیاورد. اما درخت او را می‌شناخت. درخت گفت: سلام مسافر، در کوله‌ات چه داری، مرا هم مهمان کن. مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمنده‌ام، کوله‌ام خالی است و هیچ چیز ندارم.

درخت گفت: چه خوب، وقتی هیچ چیز نداری، همه چیز داری. اما آن روز که می‌رفتی، در کوله‌ات همه چیز داشتی، غرور کمترینش بود، جاده آن را از تو گرفت. حالا در کوله‌ات جا برای خدا هست. و قدری از حقیقت را در کوله مسافر ریخت. دست‌های مسافر از اشراق پر شد و چشم‌هایش از حیرت درخشید و گفت: هزار سال رفتم و پیدا نکردم و تو نرفته این همه یافتی!

درخت گفت: زیرا تو در جاده رفتی و من در خودم. و نور دیدن خود، دشوارتر از نور دیدن جاده‌هاست.

آری نور دیدن خود دشوارتر از نور دیدن جاده هاست.

و چه جاده ایست جاده انتظار که تا خود را نبینی آن را نتوانی دیدن. راستی آیا هنوز هم به فکر هستیم و برای صاحبمان آرزویی داریم فراموش نکنیم که مصلحت ما در همان آرزوی دیرین هست.

انتظار فرج 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید حسن هاشمی ( دوشنبه 83/8/18 :: ساعت 11:27 صبح )

»» شب قدر است و امشب منم قربانی ام

قال المهدی علیه السلام : برای فرج (من) زیاد دعا کنید، چراکه این (زیاد دعا کردن) خود فرج و گشایش (در کارهای) شماست

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

   

الهی ! امشب که شب قدر است همه قرآن به سر می کنند . حسن را توفیق ده که قرآن به دل کند .

 

الهی ! من از گدایان سمج درس گدایی آموختم .

 

الهی ! از سجده کردن شرمسارم وسرازسجده برداشتن شرمسارتر.

 

الهی ! در بسته نیست ، ما دست وپا بسته ایم .

 

الهی ! خوشا آنان که در جوانی شکسته شدند ، که پیری خود شکستگی است !

 

الهی ! پیشانی بر خاک نهادن آسان است ، دل از خاک بر داشتن دشوار است .

 

الهی ! گروهی کوکو گویند حسن هوهو.

 

الهی ! آن خواهم که هیچ نخواهم .

  

                الهی نامه استاد حسن زاده آملی

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید حسن هاشمی ( پنج شنبه 83/8/14 :: ساعت 3:47 عصر )

»» غیبت یا غفلت

 بسم رب المهدی

بلای جانسوز عصرما غیبت نیست ، غفلت است ...

کدام عاشقی بی یاد معشوق زیستن می تواند؟

کدام عاشقی بی خاطره معشوق یک لحظه سر می کند ؟

کدام عاشقی هرازگاه به یاد معشوق می افتد ومحبوب رادر ردیف دیگر اموروزانه خویش می بیند؟

کدام عاشق هجران کشیده ای ، خوردوخوراک وخواب ولذت می فهمد ؟

این ننگ وعار برای عاشق نیست که از معشوق بشنود که ما تورا از یاد نمی بریم ومراعات تورا فرونمی گذاریم و او ... واو بی اشتیاق زیارت معشوق سرکند ویا اورا فروبگذارد ؟

این اوج بی معرفتی محب نیست که بداند وبشنود که محبوب به شادمانی اوشاد می شود، با اندوه اوغمگین می گردد ، مریضی اش محبوب را بیمار می کند ،هرگاه دست به دعا بردارد ،محبوب آمین می گوید وآن زمان که سکوت کند،محبوب برایش وبه جایش دعا می کند واوسرازپای نشناسد وقالب تهی نکند؟

آری بلای جانسوز عصرما غفلت است، غیبت نیست. وغیبة منا . اوغیب نیست ، پرده برچشمهای ماست .

چه کسی صادقانه دست به دعا برآورده است،مخلصانه امام خویش راطلب کرده است ، وپاسخ نگرفته است؟...

هرکس به قدر جام معرفت خویش ،از دستهای امام نوش می کند .

امام دست نیافتنی نیست ، دستهای مابسته است .

امام در پرده غیبت نیست ، پرده برچشمهای ماست .

وآنچه مارااززیارت امام محروم می کند ،غیبت امام نیست ،غفلت ماست .

سید مهدی شجاعی

ادبیات

به نام مهربان خدای دوست داشتنی
در زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود .
فضیلت ها وتباهی ها در همه جا شناور بودند .
آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند.
روزی همه فضایل و تباهی ها دورهم جمع شدند، خسته تر و کسل تراز همیشه !!
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت :بیایید یه بازی کنیم مثلآ قایم باشک.
همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فوراً فریاد زد من چشم میگذارم من چشم میگذارم.
واز آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی بگرده همه قبول کردند او چشم بگذارد وبه دنبال آنها بگردد.
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد 1...2...3
همه رفتند تا جایی پنهان شوند.
لطافت ,خود را به شاخ ماه آویزان کرد.
خیانت ,داخل انبوهی از زباله پنهان شد.
اصالت ,در میان ابرها مخفی شد.
هوس ,به مرکز زمین رفت.
طمع ,داخل کیسه ای که خودش دوخته بود رفت .
و دیوانگی مشغول شمردن بود, 79...80...81...
همه پنهان شدند به جز عشق که همواره مردد بود و نمی توانست تصمیم بگیرد.
در همین حال دیوانگی به پایان شمارش میرسید .95... 96... 97...
هنگامی که دیوانگی به 100 رسید عشق پرید و در بین یک بوته گل رز پنهان شد.
دیوانگی فریاد زد دارم میام و اولین کسی که پیدا کرد تنبلی بود وسپس لطافت را یافت
که به شاخ ماه آویزان بود.
دروغ ته دریاچه ,هوس در مرکز زمین ,یکی یکی همه را پیدا کرد به جزعشق .
او از یافتن عشق ناامید شده بود.
حسادت درگوشهایش زمزمه کرد :تو فقط بایدعشق را پیدا کنی واوپشت بوته گل رزاست.
دیوانگی شاخه ای را از درخت کند و با شدت وهیجان زیاد آن را در بوته گل رز فرو کرد
ودوباره ودوباره تا با صدای ناله ای متوقف شد ,عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده بود از میان انگشتانش قطرات خون جاری بود.
شاخه به چشمان عشق فرو رفته بود و او نمی توانست جایی را ببیند.
او کور شده بود.
دیوانگی گفت: ای وای من چه کردم من چه کردم, چگونه میتوانم تورا درمان کنم؟
عشق پاسخ داد: تو نمی توانی مرادرمان کنی اما اگر می خواهی کاری بکنی , راهنمای من شو.
و اینگونه بود که عشق کور شد و دیوانگی همواره همراه اون.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سید حسن هاشمی ( سه شنبه 83/8/12 :: ساعت 11:21 صبح )

<      1   2   3      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سر کاریم یا راهمون رو گم کردیم
کلام یعنی چه؟!!!
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 5
>> مجموع بازدیدها: 118468
» درباره من «

نکته نغز

» فهرست موضوعی یادداشت ها «

» آرشیو مطالب «
آرشیو 1
تابستان 1386
بهار 1386
پاییز 1385
تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384
تابستان 1384
بهار 1384
زمستان 1383
پاییز 1383

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» لوگوی لینک دوستان «






» وضعیت من در یاهو «
یــــاهـو
» طراح قالب «